- نویسنده : عباس احمدزاده
- ۰۲ تیر ۱۳۹۵
- کد خبر 2490
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /

به گزارش میرزا کوچک نیوز،به ایست بازرسی که نزدیک میشوم دلهره خاصی دارم برای اولین بار است که وارد زندان آن هم زندان رجایی شهر که شامل زندانیان جرایم خشن و خطرناک اعم از سرقت مسلحانه و قتل و… است، میشوم.
مراسم عقد در زندان رجایی شهر
موبایلها را تحویل میدهیم و از درب زندان تا نزدیک حیاط زندان مسافتی را طی میکنیم. از صبح تا زمانی که به زندان میرسم به این فکر میکنم که یک دختر چگونه رضایت میدهد با یک فرد محکوم به قصاص ازدواج کند آن هم در زندان!
در طی مسیر به این موضوع فکر میکردم که انسان حتی یک بیمار و یک زندانی باید امید به زندگی داشته باشد. اتفاقی که امروز رخ داد یک اتفاق جالب و شاید نادر است؛ ازدواج یک جوان محکوم به قصاص. او در بدترین شرایط است ولی امیدش را هرگز از دست نداده و به خدا توکل کرده است.
وارد اتاق مدیر زندان رجایی شهر میشویم و اندکی را به گفتوگو با وی میپردازیم.
عروسکهای زیبا و کارهای دستی زندانیان توجه هر کسی را که برای اولین بار وارد زندان میشود به خود جلب میکند. «زندان اگر چه بد است و هتل نیست؛ اما بسیاری از زندانیان در کلاسهای مختلفی اعم از کارگاهها و صنایع دستی شرکت میکنند». این را یکی از مسئولان زندان میگوید. کم کم عکاسان و خبرنگاران دیگر وارد زندان میشوند.
مجید -محکوم به اعدام- را میآورند. جوانی قدبلند، متولد سال ۶۸ و دارای مدرک سیکل است. از او درباره نحوه آشناییاش میپرسیم. او میگوید که همسرم (نیلوفر) ٢٨ ساله است و فوق لیسانس تربیت بدنی دارد. او سال گذشته برای ملاقات برادرش به زندان میآمد، همان زمان که مادرم به ملاقات من آمده بود. وی مرا میبیند و از برادرش درباره جرم همسلولیاش میپرسد و در ملاقات بعدی از برادرش میخواهد که شمارهاش را در اختیارم قرار دهد تا بتواند کمکم کند.
در تماس تلفنیام از زندان ماجرا را برای او بازگو کردم. ماجرا از این قرار بود که در سال ٨٨ در خانه خواب بودم که برادر و خواهرزادهام با هم بر سر یک کفش کتانی درگیر میشوند، گویا برادرم به خواهرزادهام میگوید که تو کتانی مرا برداشتهای که وی انکار میکند و زمانی هم که من با سر و صدای آنها از خواب بیدار میشوم، دیدم که برادرم از ناحیه پهلو هدف چاقوی خواهرزادهام قرار گرفته است. با دیدن این صحنه چاقوی خونین را برداشتم و قصد داشتم تا به درگیری آنها پایان دهم که خواهرزادهام پا به فرار گذاشت و من تعقیبش کردم و با وی درگیر شدم و او یک چاقو به من زد و در مقابل من هم چاقو را از او گرفتم و به سمتش زدم. همین امر باعث مرگ خواهرزادهام میشود.
پس از آن در تماسهای تلفنی با نیلوفر بیشتر آشنا شدم و با اینکه دو بار بیشتر او را ندیدم ولی عاشقش شدم و امیدوارم که بتوانم او را خوشبخت کنم.
در ابتدای امر من مخالف ازدواج در زندان بودم و دوست داشتم که خارج از زندان این مراسم برگزار شود ولی ما بیش از این نمیتوانیم دوری از هم را تحمل کنیم و همدیگر را دوست داریم. این علاقه بین ما رخ داده چرا که انسان با یک نگاه هم عاشق میشود.
مجید میگوید که انسان معمولی است و کار میکرده و درس هم میخوانده و حدود ۱۰ ماهی هم سربازی را گذرانده است. او میگوید که دو مرتبه با خواهرش صحبت کرده و از وی حلالیت طلبیه است. میگوید آدم شری نبودم. وضعیت پدرم هم خوب نیست و باغبان مدرسه است و هفت خواهر و برادر هستیم. خانواده هر دوی ما موافق این وصلت هستند. گرچه در ابتدا مخالفتهایی بود ولی رفته رفته خانواده همسرم هم متقاعد شدند. قبل از اینکه این اتفاق برای خواهرم رخ دهد وی از همسرش هم جدا شده بود و خواهرزادهام از همان ابتدا با ما زندگی میکرد. خواهرم هم سال گذشته رضایت داد، ولی شوهر وی تقاضای دیه ۲۰۰ میلیونی کرده است.
به گفته این زندانی، زندانیان رجایی شهر با آرزوی خوشبختی برای این جوان، شور و شعف خود را با دست زدنهای مکرر و گریه و گاهی خنده و از زیر قرآن رد کردن نشان دادهاند. او میگوید اینجا همه از همه چیز همدیگر باخبرند و سه شنبه شبها در نزدیک سوییت- شب قبل از اعدام زندانیان، همه تا اذان صبح دعا میکنند که در نهایت یا زندانیان آزاد میشوند و یا حکمشان اجرا میشود.
او میگوید که دیشب تا صبح از استرس نخوابیده و همه هم سلولیهایش هم خوشحال بودند. او میگوید همسرم هم پشیمان نمیشود چون سعی دارد او را خوشبخت کند و خوب باشد.
به گفته مجید، خودش خواهرزاده و برادرش را به بیمارستان برده و بعد از اینکه متوجه شده خواهرزادهاش فوت کرده، خود را معرفی کرده است.
قرار است پس از آزادی با پسرخالهاش مشغول کابینت سازی شود. او با همسرش حدود ۷ ماه است که آشنا شده است.
بر اساس این گزارش، لحظهای که مادر مجید او را در آغوش گرفت اشک در چشمان همه جاری شد و نگاههای پرمحبت مادر و آرزوی خوشبختی برای او و کت و شلواری که در دست دارد حس مادرانهاش را بیش از پیش نشان میدهد.
یکی از خواهران مجید با نگاه خواهرانه و اشکی که در صورت دارد نزدیک ما میآید و از احساسش میگوید. او خوشحال است که برادرش را در لباس دامادی میبیند و برای او آرزوی خوشبختی میکند.
وی با بیان اینکه حالش خراب است یعنی هم شاد و هم غم، میگوید: ما به خواهرمان نگفتیم که امروز برادرمان عروسی میکند، او داغدار است گرچه دیگر در ایران نیست و در خارج از کشور به سر میبرد. برادرم بیگناه است. او میتواند همسرش را صدرصد خوشبخت کند؛ چراکه او زیر تعهداتش نمیزند. برادرم سابقه مواد هم ندارد و زندان بر او تاثیری نگذاشته است و آن زمان هم شر نبوده است. همسر برادرم به او لطف کرده و من اگر جای او بودم هیچ وقت چنین کاری نمیکردم. ما او را از عید امسال میشناسیم و فکر نمیکنم که او از کارش پشیمان شود. حتی من تلاش کردم که او را پشیمان کنم اما او بر تصمیم خود پافشاری کرد.
نیلوفر- متولد ۶۷ است و پس از رفت و آمدهای پیاپی به دادسرای جنایی و زندان و پس از انجام آزمایشات توانست به خواسته خود برسد. او اصرار دارد که برای اخذ رضایت از خانواده مقتول که شوهر خواهر مجید است از هیچ کوششی دریغ نکند. خانواده مقتول برای بخشش دایی خانواده خواستار دریافت ۲۰۰ میلیون تومان دیه شدهاند و نیلوفر قصد دارد که بیرون از زندان برای نجات همسر آیندهاش هزینه دیه را جمع آوری کند.
محمد مردانی، رییس زندان رجایی شهر با ابراز خرسندی از مراسم امروز گفت: به هر حال این زوج زندگی جدیدی راشروع میکنند و ما از این اتفاق بسیار خرسندیم. از آنجا که مقتول از بستگان وی است احتمال دارد که رضایت دهد. برای اولین بار است که چنین عقدی را به این صورت داشتهایم البته سابقه عقد در زندان وجود داشته است. با داماد که صحبت کردم گفت که در سالن ملاقات همسرش را دیده و به او علاقمند شده است. ان شاءلله بعد از افطار برای این مراسم شیرینی پخش میشود.
وی افزود: این مراسم با هماهنگی اصغر جهانگیر رییس سازمان زندانها و محبی مدیر کل زندانهای استان تهران و محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی برگزار شده و با هماهنگی بین سازمان زندانها و مرجع قضایی بوده است و امیدواریم این گونه مراسمها زیاد شود.
وی تصریح کرد: زندان رجایی شهر شامل زندانیان جرایم خشن اعم از قتل، سرقت مسلحانه وآدم ربایی میشود. ما در اینجا اعدام نداریم بلکه قصاص که حق مردم و حکم شرعی است را داریم. تا این موضوع هم به تایید دیوان عالی برسد طول میکشد و امکان دارد تا آن زمان تا صلح و سازش هم پیش برود. تعداد رضایتهای ما برای صرف نظر از اجرای حکم بسیار بالاتر از اجرای حکم است و بیش از ۵۰ درصد از زندانیان در پای چوبه دار با رضایت اولیای دم بخشیده شدهاند.
وی افزود: ما در ماههای رمضان و محرم و در اعیاد مختلف، مراسمهای گوناگونی را داریم. دارالقرآن ما ۵۰۰ فعال مذهبی دارد. در شب گذشته هم مراسم افطاری در حیاط زندان به مناسبت ولادت امام حسین برای ۵۰۰ نفر از زندانیان برگزار شد. سه شنبه شبها هم دعای توسل داریم. بیشترین شادمانی ما به لحظهای بر میگردد که از خانواده اولیای دم رضایت میگیریم.
با آرزوی خوشبختی برای این زوج مراسم را ترک میکنیم و به این فکر میکنم که انسان در آخرین لحظه عمرش هم نباید امید خود را از دست بدهد، همانطور که بعضی از انسانها برای مهربانی دنبال بهانه نیستند و در هر شرایطی چتر مهربانی سایهای برای افراد نیازمند است، حتی اگر قرار باشد دیه محکوم به قصاص را جمع کنند باز هم پای کار میآیند. امید است در جمع آوری دیه این محکوم انسانهای شریف و خیر همراه باشند.
براساس این گزارش، قاضی شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران از مردم و خیرین خواسته است تا کسانی که قصد کمک و جمعآوری دیه برای نجات جان این جوان را دارند به دفتر سرپرست دادسرای امور جنایی مراجعه کنند./ایسنا
http://mirzakochaknews.ir/?p=2490