- نویسنده : عباس احمدزاده
- ۲۵ تیر ۱۴۰۴
- کد خبر 12684
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
در جمهوری اسلامی ایران، نهادی هست که اگر نبود، نه از اسلامیت نظام خبری بود و نه از اعتبار مجلس و مصوبات آن. شورای نگهبان، بهمثابهی سپری از جنس دین و قانون، در دل پرآشوب تاریخ معاصر ایران روییده است. اما ماجرای این نهاد کلیدی از کجا آغاز شد؟ چرا اصلاً به چنین شورایی نیاز پیدا کردیم؟ و فلسفه حضورش در قانون اساسی و همه بزنگاههای انقلاب اسلامی چیست؟
داستان شورای نگهبان، ریشه در همان دغدغهی کهنه ایرانیان برای اسلامی بودن و مشروعیت قوانین دارد؛ دغدغهای که نخستین بار با خون و قلمِ شیخ فضلالله نوری و مشروطه مشروعه وارد قانون ایران شد. در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت، جمعی از مجتهدان منصوب میشدند تا مراقب باشند قانون تازهای اگر رای آورده، مبادا با شرع ناسازگار درآید. اما آن تجربه، کوتاه و نیمهکاره ماند و نهال اسلامی بودنِ قانون، زیر سایه استبداد قاجار و پهلوی، چندان بالنده نشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران دوباره در دوراهی مشابهی قرار گرفت: چطور میتوان نظامی داشت که هم جمهوریتش واقعی باشد و هم اسلامیتش خدشهناپذیر بماند؟ داغ مشروطه هنوز تازه بود و بسیاری از خبرگان قانون اساسی، عزم کردند راه آن روز فراموش نشود. پس، نهادی با عنوان «شورای نگهبان» درون قانون اساسی گنجانده شد؛ شورایی که نه تنها میراثدار اصل دوم مشروطیت، بلکه با ترکیبی عالمانهتر و دقیقتر، نگهبان صریحِ احکام اسلام و مأمور صیانت از قانون اساسی باشد.
شورای نگهبان رسماً در ۲۶ تیرماه ۱۳۵۹ تشکیل شد؛ نهادی دوازدهنفره اما همیشه خبرساز و بحثبرانگیز. در نسخه نخست قانون اساسی، نامش “شورای نگهبان قانون اساسی” ذکر شده بود، اما بعدها “قانون اساسی” از نام حذف شد تا مفهومِ “حراست”ش، هم اسلام را دربرگیرد هم قانون اساسی را. ترکیب این شوراعبارتست از ۶ فقیه که به حکم مستقیم رهبر انتخاب میشوند و ۶ حقوقدان که رئیس قوه قضاییه معرفی و مجلس آنها را انتخاب میکند.
اما چرا وجود چنین نهادی اصلاً لازم بود؟ این ضرورت نه فقط از تجربههای تلخ حذف یا تضعیف نظارت دینی در عصر پهلوی سرچشمه میگیرد، بلکه از عمق مطالبه مردم در همهپرسی ۱۲ فروردین ۵۸ بیرون آمد؛ جایی که اکثریت مردم ایران، جمهوریت را با اسلامیت درآمیختند و خواستند نه فقط در انتخاب مسئولان، بلکه در قانون و اجرای امور زندگی، احکام دین مبنا باشد.
هم امام خمینی(ره) و هم رهبری معظم انقلاب، بارها بر اهمیت بیبدیل و حیاتی این نهاد تاکید کردهاند. امام، شورای نگهبان را “قوی و همیشگی” نامیده، بارها هشدار داده اند که تضعیف آن خطری جدی برای کشور، قانون و اسلام است. او میگفت:
«من با نهاد شورای نگهبان صددرصد موافقم و عقیدهام هست که باید قوی و همیشگی باشد […] تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان، امری خطرناک برای کشور و اسلام است.»
رهبر انقلاب نیز با ادبیاتی صریحتر درباره هجمه به این شورا گفتهاند:
«معنای تخریب شورای نگهبان، تخریب انتخابات است، تخریب مجلس است، تخریب سالها قانونگذاری در مجلس است. دشمن این را میخواهد و برخی در داخل ملتفت نیستند چه میکنند.»
در نظام جمهوری اسلامی، فلسفه حضور شورای نگهبان نه مصلحتاندیشی فردی یا سیاسی، بلکه پاسداری دائمی از اسلامیت و جمهوریت است. این شورا باید حتی وقتی فضای سیاسی و اجتماعی متلاطم میشود، حکم فقه و قانون اساسی را معیار قرار دهد، ولو تصمیمهایش پرحاشیه یا حتی تلخ و سخت باشد؛ چرا که مشروعیت نظام وابسته به این دو پایه، یعنی مردم و دین است.
تجربه حیات جمهوری اسلامی نشان میدهد که شورای نگهبان چون دژی استوار، در برابر قانونگذاریهای شتابزده، نفوذهای و حتی فشارهای خارجی ایستاده است. مصوبات مجلس، اساسنامههای دولت، و برگزاری رفراندومها تا زمانی که از فیلتر شورای نگهبان عبور نکنند، هرگز صورت قانونی نمیگیرند. این شورا ضامن آن است که مصوبات مجلس برخلاف شرع یا قانون اساسی نباشد؛ اگر ایرادی بود، برمیگرداند؛ اگر نبود، تایید و ابلاغ میکند.
بنابراین شورای نگهبان، با همه بحثها و گاه نقدهایی که بر سازوکار یا عملکردش میشود، محصول یک تجربه تلخ و درعینحال نیاز تاریخی است. این نهاد با ترکیب فقها و حقوقدانان، وظیفه دوبل و حیاتی بر دوش دارد: هم باید دین را پاس بدارد، هم رأی مردم و قانون اساسی را. «شورای نگهبان پاسدار و حافظ مستمر موازین اسلامی و قانون اساسی است» و اگر چوب این پاسداری را نخورد، هیچ تضمینی برای بقای جمهوریت و اسلامیت نظام باقی نمیماند.
http://mirzakochaknews.ir/?p=12684




