
مادر غریبم سلام. دست ناشکیب روزگار چقدر زود بین من و تو فاصله انداخت و چه شکاف عمیقی در قلبم از دیدن شکاف روی پهلویت ایجاد کرد.
عزیز دل پدر! بابا پس از تو در چاه گریه کرد و نامحرمان شهر، محرم دلِ داغدارش نبودند…
و دلم چقدر شانههای تو را میخواست و تمنایم بارش قطرات اشکم بود بر دامان مادرانهات.
مادر جان. پس از تو دردها در جانم پیچید و فریادرسی نبود و کسی ندای«هل من ناصر ینصرونی»ام را پاسخ نداد.
روزگار عجیبی است مادر! چرخ گردون چرخید و چرخید و عَلَم از روی زمین برداشته شد…
مادرم برای سربند نام تو دعوا میشد و سربازانم هزار و سیصد سال بعد با نام تو «مادرم زهرا» به دل دشمن میزدند.
و اکنون یکی یکی باز میگردند، با زخمهایی عمیق بر تن، استخوانهایی بینشان و پیکرهایی چون روی ماهگونه برادرم عباس.
مادرجان. زهرای پیامبر(ص). امشب مهمان داریم. سربازانم آمدهاند و منتظر دستهای مهربان تواند.
بانوی آب و آیینه
اینان سربازان حسین تواند. عزیز دل رسول خدا. که اینگونه آرام گرفتهاند. بیادعا و منتهای آرامش و سکون.
مادرانشان اینان را به من و مادرم سپردهاند.
18سالهای که در شرق دجله در تنهایی و غربت جان داد امروز مهمان دستانِ مردم دیار آب و سبزه است و یا آن جوانک 19سالهای که در جزیره امالرصاص با زمزمه زیارت عاشورا، مرا میخواند.
فاطمه حسنین. امشب مهمان داریم…
لازم بذکر است پیکر مطهر دو شهید گمنام دوران دفاع مقدس پس از تشییع با حضور خیل عظیم مردم در پارک ساحلی تولمات صومعه سرا خاکسپاری شد.
این دو شهید در سن 18 و 19سالگی در عملیات بدر در شرق دجله و ایزایی والفجر8جزیره ام الرصاص به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
یادداشت از مریم محسنی-خبرنگار ایسنا گیلان
https://mirzakochaknews.ir/?p=4333